در دیار یار | ||
|
بدم می آید از هر هجری قمری
از هر قمری که هجری دارد
از هر قمری که غم هجری دارد
اما حیف که همه ی قمر ها هجری دارند، غم هجری هم دارند
قمر بی "غم" حرفی است بی معنا
اگر هجر قمری نبود
قمر معنا نمی داد آنوقت...
پینوشت:
نگذارم که به خورشید کنندت مانند
ور به جان منکر شمس و قمرم باید بود " اوحدی "
هر چند که به متن چندان مرتبط نبود
[ دوشنبه 91/6/27 ] [ 11:13 صبح ] [ غریب ]
[ نظرات () ]
دلم می خواست بگریزد از این زندان دلش می خواست خود را غرق یک دریا کند اما پرسیدم از او این را: که اقیانوس آیا می شود غرقه در این دریا؟
یا نجات کل غریق
[ پنج شنبه 91/6/23 ] [ 7:53 عصر ] [ غریب ]
[ نظرات () ]
وقتی جهان
قیصر امین پور
پینوشت: یادم نبود که تو از ریشه ی توبه می آیی و تب همان بتی است که سرش گیج رفته است. این بار دل میبندم به بیرق ای که این غریب تازه به قریبی اش پی برده است.
[ جمعه 91/6/10 ] [ 5:30 عصر ] [ غریب ]
[ نظرات () ]
"به یاد یار و دیار آنچنان بگریم زار" که سیل اشک کند یاد یار را بیدار
ز نعره ی من آسمان بگرید کاو دلش گرفته ز یاد یار و شهر و دیار
به دست یار، دلم عشق او گریبانگیر بدون دل وَ گریبان نه ننگی است و نه عار
نگاه در پی خود برد و پای من بسته چه فکر ها بوَد در خیال خاکی زار
چه اشک ها که زیر قدم ها شکست و ندید چه خوش دلی که بریزد به پای این دلدار
خوشا دمی که ببیند غریب آشنایی در آن دیار ببینم روی یار و چه یار
پینوشت: همیشه اولین غزل ها نقص زیاد دارد به بی نقصی خودتان ببخشید
[ پنج شنبه 91/6/2 ] [ 12:31 عصر ] [ غریب ]
[ نظرات () ]
در زندگی فهمیده ام که...
...هیچ...
...نفهمیده ام در زندگی
پینوشت: ای کاش بفهمم که در این دوره ی بی یاری ها یک کسی هست که یار شب تاریک من است
* ای کاش بفهمیم که نفهمیده ایم
[ چهارشنبه 91/6/1 ] [ 4:14 عصر ] [ غریب ]
[ نظرات () ]
|
|
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |